۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

مادري در حال مطالعه!!

درود بر دوستان عزيز و گرامي!
اردي بهشت ماه امسال كه به بهانه ي برگزاري نمايشگاه بين المللي كتاب راهي تهران شدم. در نمايشگاه كتاب متاسفانه تعدادي از ناشرهايي كه لازم بود از آنها خريد كنم، وزارت ارشاد كه بيشتر به وزارت سانسور مي ماند، نگذاشته بود آن انتشاراتي ها در اين نمايشگاه حضور داشته باشند. از اين رو بايد براي پيدا كردن و خريد كتاب هاي مورد نظر، راهي خيابان انقلاب مي شدم.
در يكي از بعدازظهرها كه از راسته ي كتابفروشي هاي خيابان انقلاب ديدن مي كردم، توانستم اين عكس - به گمان خود، جالب- را شكار كنم...
همين

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

احضار روزنامه نگاران به بوشهر هم رسيد

احضار روزنامه نگاران به بوشهر هم رسيد
همان طور كه امت!! هميشه در صحنه!! شاهدند، پس از انتخابات رياست جمهوري، فضاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي كشور در وضعيت پيچيده و مبهمي قرار گرفت و عرصه هر روز بر فعالان اين حوزه تنگ و تنگ تر شد و مي شود. در اين وضعيت نيز شاهد احضار و بازداشت روزنامه نگاران اصلاح طلب، توقيف كلمه سبز، صداي عدالت و اعتماد ملي، فيلترينگ ده ها تارنماي خبري احزاب اصلاح طلب و منتقد دولت و سانسور و كنترل مطالب روزنامه ها منتقد بوديم.
از زمان شروع تبليغات ِ انتخابات تا كنون، برخي از نشريات اصلاح طلب بوشهري از اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان بوشهر، اخطار دريافت كرده اند.
در همين راستا با گزارش اداره کل ارشاد استان، به دادستاني، سه روزنامه‌نگار بوشهری به دادسرا احضار شدند.
اسماعيل حسام مقدم - فعال مطبوعاتي و روزنامه نگار- به همراه حسن لاوري - مديرمسئول و سردبير نصير بوشهر- و محمد باقر عباسي سملي- مدير مسئول هفته نامه توقيف شده ي سلام جنوب و روزنامه نگار- به دادسراي عمومي بوشهر احضار و تفهيم اتهام شده اند.
به گزارش تارنماي خبري بنا، مدیرکل اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر با ارسال گزارشی علیه حسن لاوری مدیرمسئول نشریه نصیر بوشهر و محمد باقر عباسی سملی و حسام مقدم به دادستانی عمومی بوشهر خواستار برخورد با آنان شده است.
نصرا... شفیعی - مدیرکل اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان بوشهر - با برداشت نادرست، مطالب منتشر یافته در نشریه نصیر بوشهر را ضمیمه نامه‌اش نموده و از دادستان تقاضای تعقیب کیفری کرده است. بنابر این گزارش، بازپرسی شعبه دوم دادسرای عمومی بوشهر حسن لاوری مدیرمسئول نصیر بوشهر، محمد باقر عباسی سملی و حسام مقدم را به آن بازپرسی احضار نموده است.

۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

رضا شبانکاره، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی در گفت و گو با بیرمی:روزنامه نگاری بوشهر در ورطه ی بی معنایی

ر
رضا شبانکاره، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتی:
روزنامه نگاری بوشهر در ورطه ی بی معنایی

گفت و گو از: میترا انبارکی- هفته نامه بیرمی

*بیرمی: در حال حاضر مشغول به چه کاری می باشید آیا غیر از حرفه خبرنگاری شغل دیگری هم دارید؟ اگر دارید چرا؟
شبانکاره: من در ابتدا آرزو دارم، روزنامه نگاران ایرانی یی که زندان هستند، از بند بلاتکلیفی رها یابند و روز هفده مردادماه - روز خبرنگار - در کنار خانواده و همکارانشان باشند.
درباره ی پرسش شما نیز این نکته را عرض کنم که ما اول باید تعریفی از کار داشته باشیم. به تعبیر حسن قاضی مرادی- مولف کتاب "کار و فراغت ایرانیان"- " در ساده ترین تعریف کار می توان گفت ، مجموعه وظایفی است که انسان، به خاطر دستمزد، و به منظور تولید کالاها و انجام خدمت به دیگران انجام می دهد. مطابق این تعریف کلی، کار فعالیت فکری، عملی و عاطفی است ..." تو باید به خاطر این فعالیت ذهنی و روحی، که انجام می دهی، ارضاء شوی و از مزایای اقتصادی، بیمه و اجتماعی دیگری برخوردار باشی یا نه؟!
اگر با چنین رویه یی کار انجام شود، خود را می توان به "حرفه خبرنگاری" و "روزنامه نگاری" منسوب کرد!! من که از این مزایا بی بهره ام و از برایند فعالیت نگارشی یی که انجام می دهم، حق التالیف یا حق التحریر اندکی که به من پرداخت می شود با آن نمی شود که گذران زندگی کرد. گذران زندگی که هیچ، با میزان حق التحریری که نصیب من می شود، حتا نمی توان کالاهای فرهنگی و فکری یی که نیازمند من ِ روزنامه نگار است، مانند مجلات تخصصی، کتاب و ... و ... نمی شود فراهم کرد! به فعالیت اقتصادی نیز مشغول نیستم. به گمان ام، وضعیت ایده آل و آرمانی من و شاید همه ی هنرمندان و نویسنده گان آن باشد، که از گذرگاه تلاش و کار فکری خود، باید درآمدهای لازم برای زندگی را کسب کرد.
من چند سال پیش نیز در یادداشت "تاویل روزنامه نگاری ایرانی"، مقوله ی روزنامه نگاری در ایران را به خصوص در نشریات محلی، بیشتر مبتنی بر علاقه دانسته بودم تا حرفه یا شغل. به زعم من، حتا مدیر مسئولان نشریات محلی با مقوله ی روزنامه نگاری به عنوان شغل نگاه نمی کنند، می دانید که همه ی مدیرمسئولان ما کارمند و مدیر هستند و هیچکدام نیز دارای تحصیلات آکادمیک رشته ی روزنامه ی نگاری نیستند.
بیرمی: وضعیت حرفه ای نشریات استان بوشهر چگونه است؟
*شبانکاره:
نشریات ما حرفه یی نیستند. کما این که من بر این باورم باید تعریف مشخصی از این "حرفه یی بودن" یا "شدن" ارائه کرد. از سوی دیگر دو وجه حرفه یی بودن را باید قائل شد. یک وجه بر خورد حرفه یی میان کارگر(روزنامه نگار) با کارفرما (مدیر مسئول) است و وجه دیگر آن خلاقیت و میزان آموزش و دانش تخصصی روزنامه نگاران و فعالین مطبوعاتی است. نشریات و بالطبع روزنامه نگاران استان از این رو حرفه یی نیستند. هنوز نشریه هایی هست که کادر فنی آنها خانواده گی اداره می شود، گرچه به نسبت چند سال پیش این نکته کمتر شده است. به نظر شما، نشریه یی که هنوز بعد از ده سال فعالیت مطبوعاتی، از جمع کردن نویسنده گان و روزنامه نگاران هم اقلیمی خود عاجز است و هیات تحریریه ی به سامان و منسجمی ندارد، آیا می توان آن را در وضعیت "حرفه یی بودن" یا "شدن" قرار داد!؟ اگر تلقی از حرفه یی بودن، مسئله ی "اقتصادی" است، باید بگویم مدیران مسئول مطبوعات محلی بوشهر خلاقیت و توانایی آن را ندارند که نشریات خود را بر"مطالبه محوری"، "مخاطب محوری" و "تولید محوری مطالب" پی ریزی کنند، و با جذب مخاطب و با تکیه بر تک فروشی، جذب آگهی و مشارکت های بخش خصوصی توان مالی خود را افزایش دهند، از این رو خود را وابسته به نهادهای دولتی و مراکز صنعتی می کنند و از این روست که دیگر قدرت نقادی و به چالش کشیدن ضعف های این نهادها را هم از دست می دهند و به جای این که نقش خود را به مثابه ی روشنگرانه در مطبوعات ایفا کنند، روزنامه نگاران ، مبدل به کاتب نویسانی می شوند که با مدح و ثنا به مدیر و سازمان های دولتی و ...، صله دریافت می دارند. روزنامه نگاران باید آن قدر، مقتدر و توانا باشند، که از رهگذر اندیشه و قلم خود ، علاوه بر حفظ قدرت چانه زنی و دیگر انتقادی و به چالش کشیدن قدرت رسمی، بتوانند زندگی مستقلی را بگذرانند و قلم را در راستای منافع سیاسی یا اقتصادی برخی نیز نچرخانند.
علی اکبر قاضی زاده - روزنامه نگار و استاد دانشگاه – درباره ی سیستم آگهی گیری در مطبوعات ، طی گفت و گویی با روزنامه اعتماد می گوید: "در گذشته ورودی تحریریه ما با ورودی سازمان آگهی ها متفاوت بود. ما اصلن آنها را نمی دیدیم اما اکنون دو جور آگهی داریم که در شهرستان ها نمود بیشتری دارد، یک جور آگهی هایی که به طور مشخص می بینیم، آگهی های روست. یک جور آگهی خطرناک داریم به نام Hiden ad که آگهی های پنهان است که ظاهرن دارند خبر می دهند اما خط دارد. ما حوزه این دو تا را با هم مخلوط کرده ییم. هیچ جای دنیا این کار را نمی کنند[...] این امر باعث می شود هیچ خواننده یی به نشریه شما اعتماد نکند." متاسفانه این رویکرد و این نکته به وفور در مطبوعات محلی استان بوشهر یافت می شود و در حال حاضر رشد قارچ گونه یی به خود گرفته است. ما در نشریات بوشهر شاهد تیتر فروشی، نشر آگهی تحت عنوان خبر، مصاحبه و ... بوده ییم. همین هفته ی گذشته دو، سه نشریه در استان، نیم صفحه ی بالای صفحه یک خود را به آگهی اختصاص دادند، جایی که باید تیتر و سر مقاله ی نشریه چاپ شود و نه ... از سوی دیگر نشریات ما که حدود یک دهه به فعالیت به اصطلاح مطبوعاتی می پردازند، هنوز از تشکیل یک هیات تحریریه ی منسجم و فعال عاجزند و توانایی همگرایی نیروهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی منطقه ی خود را ندارند، آیا در چنین شرایطی می توان انتظار حرفه یی بودن را از آنها داشت!؟ یا حتا وقتی نیرویی خوش ذوق نیز نصیب آنها می شود، توانایی ماندگاری آن شخص در کادرفنی یا هیات تحریریه را ندارند. یا وقتی نیروهای مطبوعاتی ما هنگامی که به شکل حرفه یی با مطبوعات ادامه همکاری می دهند، باید چندین نقش را انجام وظیفه کنند، این چه حرفه یی بودنی است؟! مثلا کسانی هستند که هم سردبیرند، هم صفحه آرا، هم نقش مدیریت اجرایی و هماهنگی نشریه را انجام دهند و وقتی خروجی کار مطبوعاتی اشان را می بینی و مرور می کنی، تنها چیزی که انجام نمی دهند، همان نقش مهم ((سردبیری)) است.

بیرمی: تکثر مطبوعات محلی در طی سال های اخیر تا چه اندازه بر فضای حرفه ای مطبوعات اثر گذاشته است؟
شبانکاره:
تکثری که شما بدان اشاره کردید متاسفانه در فضای مطبوعاتی استان به معنای لیبرالیستی و پلورالیستی با آن رو به رو نیستیم.
زمانی "حمید موذنی"- روزنامه نگار خوش ذوق و تحلیل گر برجسته ی بوشهری- به درستی به تکثر مطبوعاتی یی اشاره کرد، که (( در استان بوشهر مطبوعات زیادی داریم ولی از لحاظ معنا و محتوا همه یکی هستند و شبیه به هم، اما نشریات با اسم و لوگوهای متفاوتی منتشر می شوند.)) تکثر به زعم من به این معنا نیست که با چنین رویه یی که در استان بوشهر، ما شاهد انتشار پانزده تا هفده هفته نامه هستیم، باشد. در این فضای به اصطلاح متکثر(!!)، بیشتر رویکرد پوپولیستی و رانتیر مسلط است. استانی که فاقد روزنامه و مجله ی تخصصی در حوزه های فرهنگ، ادبیات و اقتصاد است (حوزه هایی که در استان بوشهر بی هیچ اغراقی، شاهد استعداد ها و پتانسیل های بالقوه یی هستیم) و شرایط فنی و حرفه یی چاپ و اداره کردن یک روزنامه در آن فراهم نیست، تکثر این چنینی بی معناست. تکثر موقعی معنا می یابد که شاهد دیالوگ، گفت و گو و گفتمان در حوزه ی عمومی باشیم. به لحاظ پیام، نشریات ما متکثر نیستند، در برخی از زمینه ها مثل ادبیات، نشریاتی هستند که "فضای متکثر" اما "بدون ایجاد گفتمان" را به وجود می آورند. یا به تعبیر علی اکبر قاضی زاده؛ ((برخی از روزنامه های محلی بسیار بد هستند. برخی روزنامه ها تمام مطالب را از روزنامه ها می برند و می چسبانند، می دهند چاپخانه فقط برای گرفتن سوبسیدها)) مطبوعات محلی بوشهر هم به زعم من با تکیه بر حرف های قاضی زاده با چنین رویه یی منتشر می شوند. بدون این که حرف تازه یی داشته باشند یا ظرفیتی از ظرفیت های نهفته ی روزنامه نگاری در استان را آشکار و بالقوه نمایند. این چه تکثری است که ما هنوز نیروی تحصیل کرده ی روزنامه نگاری نداریم و یا از طریق حمایت مطبوعات محلی، روزنامه نگاری نتوانسته است در سطح بین المللی و حتا ملی پیشرفتی در حوزه ی مطبوعات و روزنامه نگاری به دست آورد، مطبوعات محلی بوشهر هنوز نتوانسته اند، روزنامه نگاری را به نشریات و روزنامه های مرکز تحمیل و معرفی کنند. اگر احیانن موفقیتی هم شاهد بوده ییم، ناشی از خلاقیت و توانایی های فردی آن شخص بوده است و لاغیر.

بیرمی:چرا در سال های اخیر با ریزش مداوم نیروی خلاق در مطبوعات استان مواجه بوده ایم؟
شبانکاره:
اولین نکته یی که می توانم به آن اشاره کنم، مسئله ی خود کم بینی مطبوعات است. یعنی مطبوعات برای خود و روزنامه نگاران وابسته، حیطه ی محدودی را ایجاد می کنند و انتظار و توقع بیشتری از آن چه که هستند، از خود و افرادی که در آن قلم می زنند را ندارند. بسیاری از خبرها، که از مجرای روابط عمومی ها به دست نشریات می رسد، بسیاری از نوشته ها که به عنوان مقاله و یادداشت و ... در نشریات چاپ می شود، نیز از طریق اینترنت و واصله یی از سوی خوانندگان نشریات به دست می آید! از این رو اصلن مدیر مسئولان نشریات توانایی ایجاد خلاقیت و حتا تشویق را نزد خبرنگاران و اعضای هیات تحریریه ی خود ندارند. بسیاری از مدیران مسئول، مسئله ی عدم توانایی پرداخت حق الزحمه را مطرح می کنند، که همه ی این مدیران از آن می نالند، و به خاطر اینست اگر خبرنگار یا نویسنده یی نیز به چنین کارهای خلاقانه یی دست بزند، پس از مدتی دیگر ارضاء نمی شود و آن کار را پی نمی گیرد. بسیاری از افراد برجسته و خلاق را داشته ئیم و داریم که پس از مدتی فعالیت روزنامه نگاری خود یا مطبوعه یی را که در آن قلم می زده اند، رها کرده اند. مثلن آقای"امید غضنفر"، یکی از افراد خلاقی است که در"نصیر بوشهر" به برگزاری هفت اقلیم و انتشار پرونده و ویژه نامه های ادبی اقدام نمود. ایشان بعد از چند سال، دیگر نصیر را همراهی نکرد، و به سراغ کار دیگری رفت و اکنون دارد با "پیغام" همکاری می کند. یا "حمید موذنی" که بعد از این همه سال که سردبیری چندین نشریه را از سال 82 تا 86 تجربه کرده ومنشاء ایجاد صفحات و مطرح کردن مفاهیم جذاب و متفاوتی چون: کودکان، زنان، کاریکاتور و طنز، محیط زیست، نهادهای مدنی و ... ، برای اولین بار در نشریات بوشهر بوده است؛ آیا ما و نشریات محلی بوشهر، قدر این سرمایه اجتماعی و فعال بوشهری را می دانیم و ازآن بهره ی لازم را در فضای مطبوعاتی استان می بریم؟! جواب دریغ است و دریغ... به زعم من، "موذنی" تا حد بسیاری نحوه و نگاه خبرنویسی مطبوعات بوشهر را تغییر داد. چند سال پیش که البته هنوز استفاده از اینترنت فراگیر نشده بود، همه ی نشریات از طریق فاکس روابط عمومی ها، خبرهای صفحه اول و خبر و ... خود را تهیه می کردند آن هم با نگاه و رویکرد رسمی. اما او با خبرنویسی غیر رسمی، این سنت شکنی را آغاز کرد. یا افزایش تعداد صفحات و انتشار ضمیمه های ادبی، هنری و ... در نشریات بوشهر و یا معطوف شدن نشریات تحت سردبیری موذنی به عکس و تصویر در صفحه ی اول و بعدها انتقال این تجربه به دیگر نشریات. این ها همه تجربیات و آموزه هایی بود که موذنی به دست داد. کسانی هم هستند، که چندین سال جوانی خود را که در نشریات استان بوشهر گذرانده اند یا با محافظه کاری خود را وابسته به نشریات کرده اند و دیگر از آن خلاقیت، آفرینش گری و انتقاد گری خبری نیست یا ره خود را در زمینه و کار دیگری تغییر داده اند یا دیگر توان و انگیزه یی ندارند که به خلاقیت و آفرینش گری خود ادامه دهند. از سوی دیگر نشریات بوشهر نیز تمایل و توانایی ندارند، نیروهای خلاق خود را نگه دارند و معمولن نیز به بهانه ی نداشتن قدرت مالی، خود را مبرا از هر گناهی می دانند. وقتی روزنامه نگار نتواند با همکاری نشریه، استقلال مالی و فکری خود را از خانواده و .... به دست بیاورد، این خلاقیت و البته ماندگاری آن، چه گونه می تواند فرصت رشد و اعتلا یابد؟ و از سویی دیگر، نداشتن رویکردهای زیبایی شناسیک، درازمدت و حرفه یی مدیران مسئول، امکان تداوم همکاری نیروهای خلاق با نشریات محلی را به وجود نمی آورد. خلاقیت هایی هم که ما در مطبوعات محلی شاهد آن هستیم، بسیار پراکنده است و بیشتر هم رویکردهای ذوقی و تفننی بر آنها مستولی است. و هم چنین، هنگامی که بازاریاب، نقش و جایگاه کاذب روزنامه نگار را به خود می گیرد و در این کارکتر، به ایفای نقش می پردازد و نور چشمی مدیر مسئولان می شود و روزنامه نگاران اصیل، از جایگاه حقیقی و صنفی خود سقوط می کنند، توقع دارید نیروهای خلاق ما در صدر مطبوعات بنشینند!؟ در ضمن، برخی از مطبوعات محلی بوشهر از طریق خلاقیت و آفرینش گری های همین روزنامه نگاران خلاق بوده که توانسته اند، مقبولیت و جایگاهی را به دست آورند یا احیانن نامشان بر سر زبانها بیفتد!

لینک مطلب در تارنمای هفته نامه ی بیرمی:
http://www.bairami.com/News/?id=2675

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

غلامرضا شبانکاره، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتي در پاسخ به نگر خواهي هفته نامه اتحاد جنوب بوشهر:


غلامرضا شبانکاره، روزنامه نگار و فعال مطبوعاتي در پاسخ به نگر خواهي هفته نامه اتحاد جنوب بوشهر:
مطبوعات بايد منتقد و مؤاخذه كننده ي اعمال دولت باشند


اتحاد جنوب: با توجه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پیامد های آن در جامعه، چشم انداز رسانه های کشور را چه گونه ارزیابی می کنید؟
شبانكاره:
خب مسلمن فضای رسانه یی ایران اعم از تارنگارهای اینترنتی و رسانه های چاپی به ویژه روزنامه های کشوری و مطبوعات محلی، با محدودیت های شديد و اهرم هاي بازدارنده يي رو به رو هستند. رسانه هاي مستقل و منتقد در اين روزها گاه با فليترينگ و تعطيلي نيز رو به رو بوده اند. از مسئله ی "سانسور" حوزه ي رسمي و "ديگري" که بگذریم، "خودسانسوری" بدتر از مسئله ی سانسور است. همان مساله ی قديمي عبور از خط قرمز، عمده ی روزنامه نگاران و مطبوعات را وا می دارد تا دست به عصا راه بروند وممکن است منتقدترین مطبوعه و روزنامه نگار را به سمت و سوی محافظه کاری سوق دهد. از این رو من فکر می کنم، مطبوعات به ویژه رسانه های محلی مستقل و منتقد، با تقلیل کارکرد و رویکرد خود، ماندگاری و ادامه ی حیاتشان را- به نسبت رادیکالیسم بودن و انتقادگری- در اولویت نخست قرار دهند. اين امر حتمن منتج به بي معنايي و كيچ شدن روزنامه نگاري در ايران - به ويژه در رسانه هاي محلي - مي شود.همان طور که دوستان شاهد هستند، پس از انتخابات فضایی پیچیده، مبهم و تيره بر رسانه های مستقل و منتقد سایه انداخته است. تعطیل شدن سه روزنامه اصلاح طلب از جمله "یاس نو، کلمه سبز و صدای عدالت"، در فضای انتخاباتی و بعد از آن، هم چنین دستگیری سردبیران روزنامه اعتماد ملی و فرهیختگان و روزنامه نگاران دیگری از روزنامه های اصلاح طلب، از جمله ((مهسا امرآبادي، محمد قوچاني، هنگامه شهيدي، محمد عطريان فر، احمد زيدآبادي، عيسا سحرخيز، ساتيار امامي و ..)) کنترل، اخطار کتبی و حذف برخی مطالب روزنامه هاي اصلاح طلب از جمله اعتماد ملی، مطبوعات و روزنامه نگاران را با چالش رو به رو كرده است. همه ی این ها در ادامه، فضای مطبوعات را با چالش، رخوت و خمودی بيشتري، رو به رو مي كند.در یکی، دو هفته ی پس از نتیجه ی انتخابات، گاه ستون های سفیدی در اعتمادملی دیده می شد که به گفته های مسئولان روزنامه، با حضور نمایند گان دادستانی و وزارت ارشاد، از چاپ مطالبی جلوگیری کرده اند. یا خودسانسوری روزنامه ها در چاپ نامه و بیانیه های احزاب و نامزدهای معترض به نتیجه ی انتخابات )به هر دلیل) و موارد دیگر باعث می شود که اعتماد مخاطب از روزنامه ها سلب شود و اخبار را از سوی رسانه های خارجی که احتمالن با رویکردهای خاص نیز، اخبار و مطالبی را ارائه می کنند، کشیده شوند. حتا در اين ميان مسلمن شايعات هم خيلي قوت مي گيرند و در اين فضاي مبهم و غيرشفاف اطلاع رساني، باورپذيرتر از هر زمان ديگري مي شوند.مسلمن اگر فضای مطبوعاتی با چنین رویه یی ادامه داشته باشد، سلب اعتماد مخاطبان، محدودیت های حوزه ی رسمی، خود سانسوری، "گریز از سیاست، پناه به تاریخ" و روي آوردن به مواردی که خطرزا نباشد، نمونه هايي ست که مطبوعات را تهدید و مفهوم اطلاع رساني و روزنامه نگاري را تخريب و ويران می کند. از این رو رسانه های منتقد یا به اصطلاح مستقل، احتمال این که ناخواسته همسو با رسانه های دولتی شوند، یا این که حوزه ی رسمی بخواهد آنها را نیز در جهت تفکر جریان حاکم همگام کند، وجود دارد.من فکر می کنم اولویت حوزه هایی که مطبوعات درباره ی آن مطلب می نوشتند، تفاوت کرده است. در این برهه ی زمانی، ذائقه ی مردم بیشتر سیاسی است و مطالب این حوزه را بیشتر دنبال می کنند و تمایل دارند از اخبار حقيقي در سریعترین شکل ممکن با صداقت هر چه بيشتر، مطلع شوند. اما آیا این که مطبوعات و روزنامه های مستقل سراسری و دولتی می توانند روح و ذهنیت مردم را ارضا کنند، زمان، آن را مشخص خواهد کرد. از دیگر سو تحلیل و تفسیرهای چند ساحتی اخبار و رخدادهای پسا انتخاباتی نیز از اهمیت ویژه یی برخوردار است که باید فضای آن فراهم شود. امیدوارم مطبوعات مستقل با تکیه بر استقلال اقتصادی خود، به دیالوگ و گفت و گو با طیف حاکم و رسانه های رسمی و نزدیک به دولت بپردازند، که این امر منتج به شفاف سازی فضای عمومی جامعه خواهد شد. با چنین رویه یی است که مردم را می توان در تصمیم گیری اشان یاری کرد و اعتماد مخاطبان رسانه های جمعی مستقل را به خود جلب کرد. البته این مهم تنها در سایه ی شرایط به سامان و مطبوعات آزاد امکان پذیر است.
مراد ثقفی – مدیر مسئول و سردبیرمجله ی گفت و گو- اعتقاد دارد: ((دولت و جامعه مدنی نه رقیب یکدیگر هستند، نه مخالف و نه دشمن. دولت و جامعه مدنی دو فضای متفاوت و دو اهرم مختلف برای توسعه یک کشور می‌آیند و به این اعتبار کارکردها و امکانات و شیوه‌های عملکرد آن‌ها متفاوت اما مکمل یکدیگر است. همانطور که مجلس، قوه اجرائیه و قضائیه معرف دولت و اهرم‌های تثبیت و کارایی آن هستند، احزاب، سندیکاها و مطبوعات، نهادهای جامعه مدنی و ابزارهای کاری آن می‌باشند.))
با توجه به عقیده ی ثقفی، به زعم من اگر دولت و جامعه ی مدنی، به دیالوگ و گفت و گویی شفاف با یکدیگر بپردازند، می توان چشم انداز خوبی برای رسانه های کشور(فضای رسانه یی) متصور بود و لاغیر.
اتحاد جنوب: فکر می کنید نحوه ی کارکرد رسانه های مستقل در این میان و حرکت آنها برای ادامه ی حیات باید چه گونه ترسیم شود؟
شبانكاره:
من فکر می کنم همه ی اعضاء جامعه ی مدنی که شامل دانشگاه، مطبوعات، تشکل های غیر دولتی و مردم نهاد و ... می باشد، با چنین پرسشی رو به رو باشند و داشتن دغدغه ي مستقل بودن و ادامه ی حیات، تنها مختص به مطبوعات نیست. قبلن نیز این بحث مطرح بود، اما به شکل بنیادین در سال های پیش، به آن پرداخته نشد. ولي در چنین وضعیت ویژه و اضطراري یی هم که به آن توجه شده است، نیز حاوی دغدغه های ایجابی است و می تواند تعالی دهنده ی چنین تشکل هایی باشد. از این رو من مستقل بودنی را که شما به آن اشاره کردید، به دو شکل می بینم.
۱) استقلال اقتصادی 2) استقلال فکری
تشکل های غیر دولتی یی نیز که در دوران اصلاحات مجوز گرفتند برای فعالیت و استمرار خود، همین بحث ادامه ی حیات- هم به لحاظ استقلال فکری و هم به لحاظ اقتصادی- برایشان مطرح بود. خیلی ها هم دولت را مورد انتقاد قرار می دادند که چرا با وجود غیردولتی بودن، دولت آنها را مورد حمایت مالی قرار می دهد و...من فکر می کنم روزنامه ها و مطبوعات اعم از ملی و محلی، نه باید متوقع و چشم انتظار دولت باشند، تا از آنها حمایت مالی و اقتصادی کند، همین که به آنها آزادی بدهد تا بر اساس تفکر خود، مطبوعه ی خویش را منتشرکنند و طبق قانون اساسی و ظرفیت های آن به نشاط و پویایی جامعه و فضای مطبوعاتی یاری رسانند، کافیست. مطبوعات باید خود در راستای تهیه ی منابع اقتصادیشان اقدام کنند، چون امری بی هوده و خودتخریبی است که مطبوعات(رسانه ها) از دولت چشم یاری داشته باشند، اگر هم حمایت کند در مقابل انتظاراتی دارد. (چون بحث ما هم در نشریه یی محلی منتشر می شود، بهتر است با رویکردی محلی نیز ادامه ی پاسخ به پرسش شما را بدهم.) این انتظارات و محدودیت ها را که اشاره کردم به ویژه در صورت داشتن فعالیت مطبوعاتی در شهرستان و مراکز استان بیشتر رخ می نمایاند.
به قول علی اکبر قاضی زاده- روزنامه نگار و استاد دانشگاه-: ((نشریات محلی از آنجایی که در محیط های نظارتی و محدود تری شکل می گیرد و نشو نما می کند، خیلی سریع تر و به شکل موثرتری تحت تاثیر دولت قرار می گیرند زیرا مشکلاتی که مطبوعات در تهران، تجربه می کنند در شهرستان ها به صورت فوری تر و بازتر و قاطع تر اجرا می شود.)) به گفته ی این روزنامه نگار پیشکسوت: ((خودگردانی، تنها راه بقای نشریات مستقل محلی است)) از این رو باید به لحاظ اقتصادی مستقل شوند تا امکان نقد و انتقاد از دولت فراهم شود و اعمال کنترل و عوامل بازدارنده ی کمتری نیز بر مطبوعات مستقل شاهد باشیم. من بر اين گمان ام كه، اگر نشريات مستقل به وي‍ژه محلي بتوانند به استقلال مالي، دست يازند، استقلال فكري و معنايي آنها نيز شكل يافته و مسلمن به تاثيرگذاريي كه از مطبوعات مستقل و آزاد، انتظار مي رود، دست خواهند يافت.از سویی دیگر مطبوعات مستقل باید سعی کنند با تشکل های غیردولتی هم فکر یا نزدیک به فکر خود نیز در ارتباط و تعامل باشند؛ به نوعي همگرايي را در دستور كار خود قرار دهند.در وضعیت موجود مطبوعات باید مطالب انتقادی مستدل و مطالبات طیف های گوناگون جامعه، به شکل ویژه یی در مطبوعات منعکس شود. هر چند ظاهرن به نظر مي رسد مطبوعات مستقل محلي، به سمت محافظه كاري و خودسانسوري كشيده شده اند (يا احتمال اين كه به سمت خودتخريبي و خودسانسوري سوق يابند، وجود دارد) اما به گمان من در چنين فضايي مطبوعات مستقل و اصلاح طلب، بايد مطالبه محور و منتقد دولت باشند. مطبوعات بايد نقش خود را به عنوان ركن چهارم دموكراسي، ايفاكرده و نقش برجسته و تاريخي خود را در فضاي عمومي و حوزه ي جامعه ي مدني، به رخ جامعه ي رسمي بكشد.به گمان ام اصلاح مترقی گرایانه ي قانون مطبوعات می تواند در نحوه ی کارکرد مطبوعات تاثیرگذاری به سزایی داشته باشد. مطبوعات و تشکل های حمایتی از مطبوعات، باید بتوانند دستگاه های قضایی و نظارتی را قانع کنند که با مدارا، تساهل و رافت با مطبوعات منتقد رفتار داشته باشند. (اصل باید برآزادی مطبوعات باشد) مطبوعات، هم چنین باید مفاهیمی که منتج به قوام بخشیدن جامعه مدنی و آگاهی بیشتر مردم نسبت به حقوق شهروندی و مدنی آنها می شود را به صورت مقالات و مطالب به سامان و مستمری به چاپ رسانند.