۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

گفت و گوي رضا شبانکاره با عبدالمجيد زنگويي پژوهشگر و گردآورنده ي غزليات منوچهر آتشي

غزل آتشي به روايت عبدالمجيد زنگويي
اشاره: مطلبي كه در پي مي آيد، متن گفت و گوي من با عبدالمجيد زنگويي شاعر و پژوهشگر بوشهري است كه در رابطه با ارتباط اش با منوچهر آتشي و كتابي كه حاوي غزليات آتشي است، مي باشد.
اين گفت و گو يكي، دو روز بعد از مرگ آتشي در سال 84 به صورت كتبي با زنگويي انجام شد و در ويژه نامه يي كه به سردبيري من در هفته نامه بيرمي درآمد، منتشر شده است.

از اين رو كه مهرماه سالروز زايش منوچهر آتشي است، بد نديدم اين مطلب را در اينجا بازچاپ نمايم.

جناب زنگويي،آشنايي شما با شعر و شخصيت منوچهر آتشي چگونه شكل گرفت؟
از هنگامي كه آتشي از چاه كوتاه به بوشهر آمد و در دبيرستان سعادت بوشهر به درس خواندن پرداخت با وي آشنا شدم.
اين نكته را هم اضافه كنم كه دو خانواده از پيش با هم آشنا بودند و رفت و آمد داشتند. خانواده مرحوم آتشي مدتي در محله ي كوتي بوشهر سكونت اختيار كردند و سپس به محله ي سنگي آمدند.اين صحبت مربوط به بيش از پنجاه سال پيش است.
در آن زمان من با نوذر برادر منوچهر در مقطع دبستان هم كلاس بودم و منوچهر دبيرستاني بود. از همان زمان كار سرودن شعر را آغاز كرده بود در سبك دوبيتي و غزل. در آن زمان هر چند از شعر چيزي نمي دانستم اما با او و اشعارش آشنا شدم و به طور مرتب با هم در تماس بوديم و هم ديگر را مي ديديم.

با توجه به اين كه خود شما قريحه سرودن شعر داريد، تا چه حد مراوده ادبي با هم داشتيد و تا چه حد از شعر و شخصيت خود آتشي متاثر بوده ايد؟
اگر بگويم به معني واقعي آتشي و محمدرضا نعمتي زاده مرا با شعر آشنا كردند سخني به گزاف نگفته ام.
به ويژه از آن روز كه منوچهر به سرودن شعر نيمايي روي آورد، پيوسته خود را از شاگردان منوچهر آتشي دانسته ام و تحت تاثير وي از نظر انديشه و فرم در شعر بوده ام . حتا گاهي اشعار خود را براي اصلاح و يا نظر خواهي به نظرش مي رساندم. به بين روي گردان نيستم از اين كه بگويم بارها و در جاهاي مختلف از نظر انديشه و ساختار شعري از ايشان متاثر بوده ام. نه تنها براي من، كه آتشي پيوسته در بوشهر و حتا در سطح ايران اثر گذار بوده است.
آتشي غير از شعر نيمايي كه مي سرود و ما به آن كاري نداريم، در كارنامه ي ادبي او گزيده غزليات اش هم مي بينيم. ايشان در غزل معاصر چه جايگاهي دارند؟
نقش و جايگاه آتشي در شعر نيمايي روشن است كه در اين جا كاري با آن نداريم. اما در غزل هم هر چند نه به عنوان كار اصلي شعر بل كه درحاشيه به عنوان تفنن.با اين حال به نظر من جايگاه والايي در غزل معاصر دارد.
آتشي غزل را به نسبت شعر نيمايي و آزاد آن گونه كه بايد جدي نگرفته است ولي آن را رد هم نمي كند.آتشي آن گونه نيست و نمي انديشد كه از گذشته و شعر كلاسيك ببرد و آن را ناديده بگيرد و يا مانند بعضي ها ارزشي برايش قايل نه باشد ولي بر اين باور بود كه غزل پاسخ گوي نياز امروزي جامعه نيست براي خودش غزل را حاصل خلوت خاص و تفنن خاصي كه براي هر شاعر و پارسي گوي- حكم نوعي تزيين و آرايش درون مستمر دارد هست و اغلب هم ناخواسته زمزمه مي شود.
انگيزه و عادت طبع آزمايي هم در ميانه هست. زيرا مطالعه ي مستمر ادبيات كلاسيك-ادبيات طولاني كلاسيك- كه اگر جزو برنامه ي هر شاعر پارسي گويي نباشد-غريب است.هميشه تو را به اين بازي بر مي انگيزد. عشق هم و اشراق هم، كه براي ما سرايندگان شرقي،(عادات كهنه)كهنه ناشدني هستند حضور دارند. پس غزل هم هميشه حضور خواهد داشت.
با همه ي اين ها غزل آتشي باري از تخيل-احساس-انديشه-نازك خيالي و ظرافت و صنايع شعري به ويژه تلميع و تمثيل را به دوش مي كشد و در اين راستا غزل هاي قوي كه با غزل هاي خوب معاصر قد مي زنند-ارائه داده است، بي آن كه ادعايي داشته باشد.
تلقي شما از گردآوري غزليات آتشي تحت عنوان(باران برگ ذوق)چه بوده است؟
آتشي از نوجواني سرودن دوبيتي و غزل را آغاز كرد.آن هم ترانه و غزل هاي لطيف و زيبا.
نمونه اش:
غزال ناز دشتستان تويي،تو
گل شاداب اين بستان تويي،تو
درخت خشك اين صحرا منم،من
بهار سبز جاويدان تويي،تو
يا در غزل
تو را ديدم سخن بر لب شكستم
پري ديدم كتاب عقل بستم
بيا بر دامنم چون ژاله بنشين
كه من چون لاله در راهت نشستم...
آتشي در نشست هاي دوستانه و در كنار اشعار نيمايي و آزاد گه گاهي غزل هم مي سرود و مي خواند.غزل هايي كه به نظر خواندني،ماندني و شايان توجه هستند.تعداد آن ها به اندازه اي بود كه مي شد و مي بايد در يك مجموعه بزرگ گرد آيند و اگر پافشاري و اصرار من نبود بي ترديد تمام آن ها به مرور از بين مي رفتند فكر مي كنم آدم دلسوزي هم نبود كه روزي در غياب او به فكر گردآوري و چاپ آن ها باشد.
البته چند غزلي اين سوي و ان سوي پيش اين دوست و آن دوست بود كه آن هم هرگز نمي توانست به صورت يك مجموعه حداقل در زمان زندگي شاعر در آورد.
اين بود كه بارها از او خواستم تا غزل ها و ديگر نمونه هاي شعر كلاسيك خودش را در اختيارم قرار بگذارد.آتشي خود اين كار را جدي-چندان جدي-نمي گرفت و مايل هم نبود.اصرار و پافشاري من او را به اين موافقت -چاپ غزل هايش- وادار كرد.
در حقيقت نگران بودم كه مبادا آثار كلاسيك آتشي روزي از بين برود و در معرض افكار و ديد خواننده گان آثارش قرار نگيرد. پس بايستي هر چه زودتر اين پراكندگي را جمع و جور مي كردم.
ويژگي هاي غزل آتشي را در چه مي دانيد؟
مطلبي را كه من از آتشي در كتاب باران برگ ذوق آوردم-چنين مي گويد:"غزل را با همان صورت كلاسيكش-حافظانه-صائبانه مي پسندم و گه گاه سعديانه و معتقد هم نيستم كه در قلمرو آن و صورت هاي معدود تصويري آن نواوري ممكن باشد يا من چنين كاري كرده باشم.عشق و اشراق،درآمدهاي مستداع و مستمر وجودند و چندان با تغييرات هم گام نمي شوند.خصوصاٌ آن جا تجلي شاعرانه دارند-پس چيزي به نام (غزل مدرن)يا(مثنوي مدرن)وجود ندارد يا من از آن غافلم...."
اين ديدگاه آتشي است از غزل با همه فروتني و شكسته نفسي پيرامون غزل خودش جالب اين است كه مدعي هيچ ابداعي در اين قالب نيست.
اما به نظر من در بسياري از غزل هاي آتشي ويژگي ها و تكاني را مي بينيم كه در بسياري از غزل هاي معاصر نمي بينيم يا كمتر-ضعيف تر مشاهده مي كنيم.غزل آتشي در عين سادگي و نداشتن پيچيدگي هاي لفظي و معنوي از حيث انديشه و استحكام و صنايع شعري همان گونه كه عرض كردم قوي،پربار،پر شور و با احساس است.
آقاي محمدعلي بهمني طي يادداشتي پس از مرگ آتشي در روزنامه همشهري ضمن انتقاد از غزليات آتشي از شما به عنوان گردآورنده ي آن گلايه داشتند.ايشان در اين يادداشت به اين اشاره كرده اند كه غزليات آورده شده آتشي در دفتر باران برگ ذوق، تفنني سروده شده اند.نظرتان در اين باره چيست؟
نخست اين را به گويم كه اين دفتر تمام غزل هاي آتشي را در بر نمي گيرد.غزل هايي بودند كه خود شاعر حذف كردند يا به عللي به كنار گذاشته شدند.و ديگر اين كه كمتر ديواني است كه تمام غزليات و يا اصولاٌ شعرها برتر يا برترين بوده باشند به ويژه كه غزل هاي اين دفتر در سنين-موقعيت ها-حالات و زمان هاي مختلف توسط شاعر سروده شده و بنا بر ارايه و پيشنهادات من از آنها استفاده شده است.
از ديگر سوي در تدوين و تنظيم اين دفتر به طور كامل تابع نظرات خود آتشي بودم،يعني اين كه نمي خواستم نام كتاب را ((باران برگ ذوق))بگذارم كه خود نامي ديگر برگزيده بودم. قرارم اين بود كه غزل ها را بر پايه ي حروف الفبايي تنظيم كنم ولي نظر شاعر بر اين بود كه بر پايه ي تاريخ سرودن شعر ها منظم گردد.ضمن اين كه احترام خاصي به غزل سراي بزرگ معاصر و دوست نازنين ام جناب محمد علي بهمني به نظر و ديدگاه اش دارم اما نمي خواستم غزلي از آن ها را حذف كرده باشم و اين گونه نبوده كه غزل هاي تفنني از غزل هاي حرفه اي و غير تفنني جدا كنيم.
اما اين كه آقاي بهمني اشاره فرموده اند غزل هاي آتشي تفنني است اين مسأله چيز ديگري است كه خود استاد آتشي هم گفته اند. زيرا آتشي فقط غزل سرا نيست و خودش را هم غزل سرا نمي داند –چه مي دانيم كه كار اصلي آتشي را اشعار نيمايي و آزاد تشكيل مي دهند و خود هم كه پيشتر گفتم مدعي ابداعي در غزل نيست و نبوده و قصد چنين كاري نداشته و اصلاٌ به آن هم معتقد نيست.
غزل هاي آتشي حاصل تفنن خاص و خلوت خاص او سروده شده اند.اما نه بايد فراموش كرد كه بسياري از همين غزلها با بهترين و برجسته ترين غزل هاي معاصر قد مي زند و بسيار جدي و حرفه اي به نظر مي رسند.
رويكرد آتشي از آنچه كه در مقدمه كتاب به آن اشاره كردند چرا غزل مدرن را قبول نداشتند و چرا غزل را به طور حرفه اي ادامه ندادند؟
ببينيد-به نظر استاد آتشي در قرن شيوع پست مدرنيسم بايد به گونه اي ديگر به غزل نگريست.باور دارد كه با پيشرفت زمان و علم و تكنيك و صنعت،شعر هم بايد متحول و دگرگون شود.در جوامع اروپايي و صنعتي و علمي ديگر اشعار قرون گذشته جايي ندارند و جزو آثار كلاسيك به شمار مي روند ولي چگونه است كه ما در ايران هنوز هم بيشترين اشعارمان را از غزال هاي سده ي هفتم و هشتم و نهم مي دانيم.
اين چيزي نيست جز اين كه بگويم جامعه ي ما بدون حركت و پيشرفت فكري و علمي و صنعتي بوده كه اين قدر عقب افتاده است.دليل ندارد كه مانند شاعران سده هاي گذشته بينديشيم و شعر به سرايييم.پس آتشي بر اين باور است كه كليت شعر از جمله غزل بايد تابع پيشرفت و دگرگونگي هاي زمان باشد كه تا كنون نشده.
نهايت اين كه تا عشق هست(كه هميشه خواهد بود)غزل هم خواهد بود.منتها به موازات تحولات اجتماعي_پس،چون غزل پاسخ گوي خواسته هاي فكري مردم زمانه نيست،آتشي هم حرفه اي به غزل نمي نگرد و بيشتر به شعر امروز توجه و عنايت دارد و وقتش را صرف آن مي كند.آتشي بر اين باور است كه قاب غزل در اين روزگار نمي تواند پاسخ گوي نياز مردم زمانه باشد.
البته اين را قبول دارد كه غزل در اين چند سال و دو دهه اخير از حيث مضمون و محتوا و نگرش هاي تازه دچار دگرگوني هايي شده است.آتشي جهان خاموش را پست نمي ديد.دنيا رو به تكامل و پيشرفت و تحولات لحظه اي و روزانه است. پس جهان براي هيچ كس- گروه و يا كشوري توقف نخواهد كرد. در اين دنيا شعر و ادبيات هم هنور نيز به ناچار تابع اين تحول و دگرگوني است.
جناب زنگويي غزل هاي چاپ نشده از او وجود دارد كه شما بخواهيد چاپ كنيد؟
هنگام چاپ كتاب (باران برگ ذوق)آن چه را يافت و خود صلاح مي دانست در اختيارم گذاشت.چند قطعه را هم پس از چاپ اين كتاب به من دادند كه در كتاب (سرود نخل و دريا)جا دادم.پس از چاپ اين كتاب او به من گفت چند غزل سروده ام. قرار هم بود كه در فرصتي مناسب در اختيارم بگذارند.من شتابي براي گرفتن آثار از خود نشان ندادم و ايشان نيز.دريغ كه اجل مهلتش نداد و چه زود روي در نقاب خاك كشيد.
پس بي ترديد آتشي هنوز هم غزل هاي چاپ نشده دارد كه اميدوارم در فرصتي مناسب چنان چه ورثه ي آن زنده ياد آن ها را يافتند و صلاح دانستند در اختيارم بگذارند تا بتوانم آنها را هر جا ممكن شود به چاپ به رسانم.
البته مهم اين است كه به چاپ رسند خواه به وسيله ي من و خواه به وسيله ي ديگري. پايان