۱۳۹۴ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

باباچاهی بودن به روایت تصویر

گفت و گوی "پرنیان بیرمی" با  محسن موسوی میرکلایی و مهدی خنافرهباباچاهی بودن به روایت تصویر
گفت و گو: رضا شبانکاره 
اشاره: پرنیان به بهانه ی انتشار خبر تولید این فیلم؛ تصمیم گرفت با محسن موسوی میرکلایی (تهیه کننده و کارگردان) و مهدی خنافره (کارگردان) درباره ی مستند «این هم یک شوخی بود» به گفت و گویی بنشیند. موسوی میرکلایی در این سال ها در حوزه ی روزنامه نگاری ادبی با نشریات محلی استان بوشهر همکاری داشته و دبیر صفحات ادبی نسیم جنوب و پیغام و چند ویژه نامه شعری را عهده دار بوده است. این شاعر در سال 1391 نیز مجموعه شعر «به تنهایی بر می گردم» را از سوی انتشارات بوتیمار منتشر نمود. مهدی خنافره نیز از فعالین فرهنگی استان بوشهر محسوب می شود. وی، نوشتن نقد ادبی در حوزه ی شعر را نیز در کارنامه ی خود دارد. گفت و گوی رضا شبانکاره- دبیر سروس ادبی هفته نامه بیرمی را با محسن موسوی میرکلایی و مهدی خنافره بخوانید.                                                                         *** 
پرنیان: با توجه به مستندی که پیش‌تر "وحید علی زاده رزازی" از زندگی و شعر" علی باباچاهی" تحت عنوان «این قیافه ی مشکوک» ساخته شده بود؛ ضرورت ساخت مجدد مستندی درباره‌ی این شاعر را در چه مواردی دیدید؟ و چرا وارد حوزه‌ ی غیر تخصصی فعالیت هنری خودتان یعنی فیلم‌ سازی مستند شدید؟باید خدمت شما بگوییم که نخست گروه ما بود که ساخت چُنین مستندی را آغاز کرد و در میانه تصویربرداری بودیم که یک روز آقای باباچاهی گفتند: گروه دیگری هم به ایشان پیشنهاد ساخت فیلمی را داده و تقریبن همزمان تصویربرداری دو فیلم با هم پیش رفت. اما جناب علیزاده فیلم خود را زودتر آماده و عرضه کردند و ما ترجیح دادیم که صبر کنیم. ایده این فیلم هم در یک جلسه ای که با "آقای خنافره" داشتیم به ذهن‌ مان خطور کرد. ابتدا من پیشنهاد یک کتاب درباره ی زندگی و شعر علی باباچاهی را دادم. اما آقای خنافره پیشنهاد ساخت یک فیلم درباره ی ایشان را مطرح کردند. سپس این پیشنهاد در سفری به بندر نوشهر با آقای باباچاهی مطرح  شد و ایشان استقبال کردند.
همان جلسه تصمیم دو نفره منجر به شکل گیری گروه ما شد. گروهی که دیگر چندان غیر تخصصی نبود من پیش از این هنر نمایش را تجربه کرده بودم و نوشتن شعر و خوانش و هم آقای خنافره در زمینه نقد و خوانش شعر و بعدها گرافیک و فیلم. بنابراین کار گروهی ما چندان غیر تخصصی و خارج از عرف نبود، گیرم اگر که چنین به نظر می رسید هم در گیر آن نبودیم : هردوی ما به امکان تجربه یک هنرمند در حوزه های به اصطلاح  غیر تخصصی اش اعتقاد داشتیم/ داریم.
پرنیان: و اما در باب ضرورت ساخت این مستند؟شاعری بزرگ و نوآور، درگیر با جدی ترین و نوآورانه ترین شکل تجربه ی شعری معاصر جای چندان چون و چرایی باقی نمی‌گذاشت برای بیش از این معطل کردن و دست روی دست گذاشتن و معرفی نکردن اش این بار از طریق رسانه ای همچون فیلم.
پرنیان: سبک و سیاق کار شما در پرداخت به «علی باباچاهی» مبتنی بر چه آیتم‌ ها و عناصری بوده است؟ به چه وجهی از «علی باباچاهی بودن» توجه بیشتر و تاکید داشته اید؟ پیش تر  و بیش تر  از همه ذهن مان درگیر چیزی ساده بود: روشن و با لحنی جدی بیان کردن ذهنیتی که در نظر اول چندان روشن و با لحنی جدی در نظر آورده نمی شد. بیش‌تر، تلاش‌ مان این بود: پرهیز از شلخته ‌گویی و شلخته‌ کاری آن جور که در غالب نوشته ‌ها در مورد این فرم شعر معاصر وجود داشت. روشن بیان کردن در عین حال که یک هدف برای ما به حساب می‌آمد یک جور انگیزه هم بود. روشن بیان کردن شاعرانگی ـ دست کم برای ماـ بی‌ن ظیری که یک عمر در تلاش بود تا روشن‌ترین تجربه‌ی بشری یعنی زیبایی را به زیباترین شکل‌ها بیان کند. اما انتخاب ما برای بیان این تجربه، ساده‌ترین شکل ممکن بود. اگر با ما همدل باشید و زیبایی را با سادگی انیس بدانید. بنابراین برای ما چندان جای انتخاب‌های زیادی باقی نبود به این‌ ها  فاصله‌ ی مکانی و محرومیت ‌های فنی را هم اگر بیافزایید بیشتر درک‌ این موضوع برای شما آسان می‌ شود. دست‌ کم ما به این همدلی ‌تان امیدواریم. 
پرنیان: انتخاب افرادی که درباره‌ی باباچاهی صحبت کرده‌اند؛ مبتنی بر چه معیارهایی بوده است؟انتخاب افراد بر اساس چند محور بوده است. باید نکات مختلفی را مدنظر قرار می‌دادیم زیرا با شاعر و منتقد و روزنامه نگاری رو به رو بودیم که پنج دهه فعالیت ادبی را پشت سر گذاشته بود. نخست برای ما، نگاه کسانی مانند بانو "سیمین بهبهانی"، " مفتون امینی" و "عبدالعلی دستغیب" از این نظر جلب توجّه می‌کرد که ایشان از ابتدای شاعری تا اکنون آثار علی باباچاهی را خوانده و دنبال کرده بودند و شاهد تحولات زندگی و شعر ایشان بودند. دوم این که ما از نیمه دهه ‌ی هفتاد با شاعر متفاوتی رو به رو هستیم که رویکردهای جدید زبانی در شعرش اتفاق افتاده است. سپس نگاه کسانی مانند جناب دکتر "حسینعلی نوذری"، " ابوتراب خسروی"، "دکتر سعید سعیدپور" برای ما اهمیت پیدا کرد. سوم آن که نظر اردشیر رستمی و مریم حسین زاده و زاویه دید ایشان  به عنوان یک کاریکاتوریست و یک نقاش  برای ما جذاب  به نظر می رسید و در پایان انتخاب "ابوالقاسم ایرانی" شاعر پیشکسوت به عنوان کسی که از نوجوانی نسبت به شعر وفعالیت های ادبی باباچاهی در بوشهر آگاهی دارد و به روایت فیلم ما کمک می کند؛ خالی از لطف نبود. 
پرنیان: باتوجه به تاثیرگذاری علی باباچاهی شاعر و پژوهشگر ادبی بر نسل جدید شاعران؛ از شاعران جوان و با قرائت این نسل چه کسانی در این مستند حضور دارند؟این پیشنهاد از طرف گروه ما با چند شاعر جوان و مستعد مطرح شد اما به علّت عدم همکاری دوستان این مهم اتفاق نیفتاد. شکل گیری روند تصمیمات ما درباره این که چه کسانی می توانند با حضورشان کمکی به پیشبُرد این فیلم کنند ما را از استفاده کردن از برخی نام ها بازداشت. شاید مجال دیگری اگر صلاح بود درباره آن گفت و گو کنیم اما حالا نه.
پرنیان: به زعم شما در این فیلم مستند، چه نگاه ها و حرف های تازه‌ یی درباره ‌ی شاعر مدنظر فیلم؛ ارایه شده است؟حرف‌ هایی که پیش از آن در جاهایی فراوان گفته و تکرار شده بودند را تلاش کردیم در روند تدوین فیلم کنار بگذاریم. اما این به معنا نیست که  هر حقیقتی را به صرف چندبار گفته و شنیده شدن باید کنار گذاشت. در این فیلم نکات تازه فراوان هست از گوشه ‌های پنهان و کمتر خوانده و شنیده شده ‌ی تجارب شاعری  که عمری را  با جدیت و خلوص یک پارسا در راهی قدم برمی‌داشته/ بر می‌ دارد که برای خیلی‌ها چندان جدی و خالص نمی‌نماید. شاعری سپیدموی که چندان امروز را قربانی گذشته و گذشته را قربانی هیچ چیز دیگر نمی‌کند. او عمق تجربه ‌ی بشری پُر معنایی را که زیسته تا آن جا که مجال ‌اندک فیلم رخصت می‌ داد بیان کرده است. پیوندی شگرف میان زندگی، زمان و زبان. شاید برای شما این کلمات حاکی از نوعی ستایش بی‌ حد و حصر در نظر بیاید اما چاره چیست وقتی به دریایی گام می‌گذارید و تر می‌شوید.کسانی- هنرمندان و متفکرانی که در فیلم سخن گفته‌اند ـ همچون گواهانی زنده، تنها به واسطه یا بی واسطه با شعر و شخصیت  شاعر آشنا بوده‌اند و از صافی ذهن و زبان خود او را و نوآوری‌ های بی ‌شمار این سالیان متمادی را صحه گذاشته و بیان کرده‌اند. 
پرنیان: در سالیان اخیر توجه و پرداخت فیلم های مستند شاعران؛ نویسندگان و هنرمندان رشد چشم گیری داشته؛ علی رغم این که می بینیم در زمینه ی چاپ و افزایش تیراژ آثار هنری به خصوص در زمینه ی شعر؛ با معضلات و مشکلاتی مواجه هستیم. به نظر شما توجه به مدیا و رسانه های تصویری و تولید چنین آثاری نشانه ی چیست؟در عصری که همه چیز بدون هیچ درنگی با چیزهای دیگر در ارتباط است یا آن جورها که ورد زبان هاست: "عصر ارتباطات". رشد این دسته از آثار هم چندان غریب نیست. گیریم که بعضی ها آن را یک جور مد تلقی بکنند هم فرقی نمی کند. عصر ارتباطات شاید چیزها و آدم ها را به گونه ای فوری و افسارگسیخته با هم در ارتباط قرار می دهد اما چندان جایی برای تعمق و تامل و درنگ باقی نمی گذارد ـ البته این هم خود نوعی عبارتی کلیشه ای و دم دستی است ـ . به باور ما برای رشد توان درک یکدیگر نباید به کنج عافیت و خلوت پناه برد بلکه بایستی به روز بود و از ابزارها در جهت درست شان استفاده کرد. تصویر، ذات کار شاعران است. آن را پرورش می دهند و زیبایی را با آن بیان می کنند – باباچاهی معتقد است فقط گونه هایی از شعر این چنین‌ اند. هستند گونه هایی از شعر هم که نه تصویر می پرورند و نه بیان می کنند.- پس چه باک اگر تصویر همچون ابزاری دیگر در جهت هدفی متعالی تر، یعنی کمک به فهم دیگری و جهان یاری رساند. هرچند بازار مکاره ی این قبیل آثار آن قدر شلوغ و تکراری باشد که هر چیز تازه هم صرفن نسخه ای دیگر از تکرار به نظر بیاید.  
پرنیان: به گمان شما مستندسازی چه کمکی می تواند به ادبیات و پرورش ذائقه های هنری مردم کند؟ بخشی از کار مستند بیان و روایت حقیقت هایی است پنهان مانده در پس چهره ی واقعیت ها. چیزها گاه آنطور که می نمایند نیستند.  معنا یا معناهای پنهان وگاه نادیده گرفته شده را گاهی باید از طریق دوباره دیدن و شنیدن، از طریق به گفت و گو گذارده شدن و از طریق شکل تازه ی به بیان در آورده شدن نشان داد و باب مفاهمه ی تازه را آغاز کرد . فرهنگ و پرورش آدمیان از طریق ادبیات و تصویر نیز معنایی جز این ندارد: دیدن حقیقت، کشف آن، با آن زیستن و سر انجام آن را همچون یادگاری با دیگران قسمت کردن. این کاری بوده که مستند از طریق تصویر و با واسطه آن سالهاست که انجام می دهد: روایت حقیقت و اشاره به آن برای پرورش نفوس آدمیان." دیالوگی از فیلم ناصرالدین ‌شاه آکتور سینما می‌گوید: « اگر نیت یکساله‌ دارید برنج‌ بکارید، اگر نیت 10 ساله‌ دارید، درخت‌  غرس کنید و اگر نیت صد ساله دارید آدم تربیت کنید؛ سینماتوگراف آدم تربیت می کند.»                    
 پرنیان: قریب به اتفاق اکثر مستندهایی که درباره ی زندگی و آثار شاعران و هنرمندان ساخته شده؛ فیلم ها مبتنی بر «گفت و گو محوری» با شخص هنرمند و کارشناسان، بوده است. فیلم شما نیز گویا بر همین منوال ساخته شده، آیا این امر باعث خستگی و دلزدگی مخاطب نمی شود؟بله قبول داریم اما ما سعی کردیم اینطور نباشد بنابراین در مرحله تصویربرداری تلاش کردیم به این مستند یک خط داستانی بدهیم و آن را از حالت یک مستند گفتگو محور صرف خارج کنیم. اما در نهایت بنا به خیلی دلایل ـ بیشتر هم فنی ـ از بخش های زیادی از آن صرف نظر کردیم . البته بهتر آن است که پیش از دیدن فیلم به قضاوت آن ننشینیم. گرچه می شود چشم ها را شست و جور دیگر دید : باران، پر از طراوات تکرار بود. 
پرنیان: فیلم مستند شما تا آماده شدن برای نمایش و یا عرضه‌ی آن در نمایش خانگی چه مراحلی را، برای به سرانجام رسیدن باید طی کند؟فیلم ما در حال حاضر مراحل پایانی و صداگذاری را طی می‌کند و امید است که به زودی در دسترس علاقه‌مندان قرار گیرد.
پرنیان: تاکنون برای ساخت اثر با چه موانع و مشکلاتی رو به رو شده اید و چه مشکلاتی راپیش روی خود می بینید؟مشکلات گوناگونی را پشت سر نهادیم. اجازه بدهید بیشتر به آینده فکر کنیم. گذشته هر چه بود گذشت.

هیچ نظری موجود نیست: