۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

ابوتراب خسروی داستان نویس برجسته ی ایرانی در گفت و گو با رضا شبانکاره:

ابوتراب خسروی داستان نویس برجسته ی ایرانی در گفت و گو با رضا شبانکاره:
هنوز بحث فراگيري رمان صفدري شروع نشده است


5 مرداد سالروز تولد محمدرضا صفدری است، به بهانه ی چنین روزی، گفت و گویی را که چندی پیش با ابوتراب خسروی- داستان نویس برجسته ی شیرازی- انجام داده ام، در این جا بازچاپ می نمایم.
اشـاره:
ابوتراب خسروی در سال ۱۳۳۵ در شهر فسا استان فارس متولد شده‌است. سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ مقطع دبيرستان را در اصفهان گذراند و شاگرد ادبي هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بوده‌است. او لیسانس آموزش ابتدایی دارد. وی سال‌ها در شهر شیراز به کودکان عقب‌مانده ذهنی آموزش می‌داد. در حال حاضر او بازنشسته شده‌است و در شیراز زندگی می‌کند.
بي شک ابوتراب خسروي را مي توان از نويسندگان برجسته دو دهه اخير ادبيات داستاني ايران به شمار آورد. خسروي نخستين کتابش را تحت عنوان «هاويه» که مجموعه 14 داستان کوتاه بود در سال 70 به چاپ رساند. انتشار دومين کتاب اين نويسنده هفت سال به طول انجاميد و سرانجام در سال 77 مجموعه
«ديوان سومنات» منتشر شد که نظر بسياري از منتقدان را به خود معطوف ساخت. نخستين طبع آزمايي خسروي در داستان بلند را مي توان به زمان انتشار رمان «اسفارکاتبان» يعني سال 79 پيوند زد. رماني که خسروي نگارش آن را از بهار 73 آغاز کرده بود. زحمات 6 ساله خسروي به ثمر نشست و «اسفارکاتبان» موفق به دريافت جايزه مهرگان ادب به عنوان بهترين رمان سال 79 شد. آخرين کتاب منتشره رمان «رود راوي» است که در سال 82 به بازار کتاب عرضه شد. اين داستان نيز توانست عنوان بهترين رمان دوره چهارم جايزه بنياد گلشيري را کسب کند. خسروي در حال حاضر کتاب ویران (مجموعه داستان ) و رماني تحت عنوان «ملکان عذاب» آماده ی چاپ دارد که به گفته خود او با دو رمان گذشته اش يک سه گانه (تريلوژي) را تشکيل مي دهد. آن چه در پی می آید ماحصل گفت و گوی کتبی رضا شبانکاره با ابوتراب خسروی است که به بهانه ی بررسی جایگاه ادبی و آثار صفدری به ویژه من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم، در چند مرحله انجام گرفته است.

شبانکاره: به نظر شما نقش و جایگاه صفدری در نسل سوم داستان نویسی ایران، کجاست؟
خسروی:
صفدري يكي از مهمترين نويسندگان گروهي كه درست يا غلط به نسل سوم مربوط اند هست . كه برعكس بعضي از هم نسلان خود به دور از هياهو و خودخواهي هاي رايج كساني كه كارهاي بسيار معمولي و حتا الكن خود را عمده تلقي مي كنند و به نحوي از مخاطبان ادبيات طلب كارند، بي ادعا كارهاي شاخص مي نويسد . اهميت صفدري بيشتر به علت تعدادي داستان كوتاه شاهكارش هست كه به نوعي وجوه مسائل اجتماعي ما را با زبان ادبيات دراماتيزه كرده و از اين طريق رنجي كه جامعه ما به سبب بحران هاي اين دوران متحمل مي شود، به نوعي در ادبيات روح داده كه بي شك براي خواندن نسل هاي آينده و نيز مخاطبان ديگر شدت تاثير خواهد داشت.

شبانکاره: چه تفاوتی می توان در آثار داستانی نسل سوم با نسل دوم داستان نویسی ایران قائل بود و نقش صفدری در این میان چیست؟
خسروی
: اين موضوع را نبايد از نظر دور داشت كه ادبيات موسوم به نسل سوم ادامه همان ادبيات نسل دوم است ولي حتما به دليل شرايط اجتمايي پديد آمده متحول شده و از مسائلي كه مبتلابه ادبيات استادان خود بود فاصله مي گيرد . بنظرم اين تفاوت در انتخاب موضع روايت است . يعني آنكه اغلب نويسندگان ما قبل در كنار موضع فلسفي نظري خاصي داستانشان را روايت مي كردند . البته بودند نويسندگاني كه موضع فلسفي نگاهشان كمتر محسوس بود مثل هدايت ، ساعدي ، صادقي گلشيري . به اين فهرست نگاه كنيد در آثارنويستدگاني مثل، چوبك ، بزرگ علوي ،دولت آبادي ، احمد محمود ، امين فقيري ، مير صادقي، درويشيان نگاهي ژدانفي محسوس است و در آثار هدايت ، ساعدي ، گلشيري ، صادقي ، رويكرد سياسي استنباط مي گردد. به گمانم چه رويكرد نويسندگان دسته اول و چه دسته دوم تحت تاثير بخش فرهنگي حزب مهم سياسي آن روزگار بوده كه به نوعي اين موضوع را جا انداخته بوده كه نويسنده اي كه فقط به ادبيت ادبيات بها بدهد ، فاقد اهميت است . موضوع انقلاب باعث شد تا نويسندگان بعد از انقلاب حتا نويسندگاني مثل دولت آبادي و گلشيري از اين آتمسفر فاصله بگيرند و فارغ از مسائل نزديك به ايدئولوژي فاصله بگيرند. شما نگاهي به دوران سپري شده مردم سالخورده و سلوك نگاهي بيندازيد، مي بينيد كه نگاه موضعي دروني تر و به زعم من انساني تر يافته است.
نويسندگان موسوم به نسل سوم البته نه همه شان بلكه تفكر هنري غالبشان اين هست كه سياست و نگاه فلسفي را سپرده اند به آنهايي كه كارشان هست . و به موضوع انسان درگير با مسائل انساني پر داخته اند. ممكن است موضوع سياست ، مضمون كارهاشان باشد ولي هدف ادبياتشان ، نوعي شهادت دادن به رنج هاي انسان هايي هستند كه مي برد حتا ممكن است شخصيت هاي داستانها در گير سياست باشند، لكن نقش انسان در گير باست دراماتيزه مي گردد كه في المثل چطور زندگيشان به معناي اخص كلمه فداي نقش هاي سياسي مي شود، نه آنكه نوعي نگاه سياسي تبليغ شود .حتا ممكن است مسئله جنگ مضمون ادبياتشان باشد ، ولي مسئله شان انهدام زندگي در وضعيت جنگ است، نه في المثل ايجاد حماسه و تبليغ ئيدئولوژي !يادم است صفدري جزء اولين نويسندگاني بود كه با نوشتن دورهگذر رنج پدرهاي جوان از دست داده در جنگ را به بهترين شكل دراماتيزه كرد .
شبانکاره: تشخص و وجه متمایز صفدری در میان نویسندگان این نسل چیست و اصولا چه امتیازی را می توان برای او قائل شد؟
خسروی:
در بخشي از جوابيه پرسش بالا گفتم كه مهمترين مشخصه اين نسل اين است كه موضع نگاه را به جايي برده كه دياليك تيك درد را دراماتيزه كند. صفدري در كارهاي كوتاهش اين حسن و ویژگی را دارد كه در زمان بنويسد. وقتي كه شكل گيري يك تنفر را طوري جزء به جزء باز مي نويسد كه مهرباني شخصيت داستاني اش طي يك تحول اجتماعي - سياسي بدل به دشنه اي در كنار كمربندش مي شود كه در رويايي با دوستان قديمش هر لحظه آن را مي فشارد، همان دياليك تيك تنفر، چگونگي شكل گيري رنج را دراماتيزه مي كند. اين مي شود تمايز صفدري كه تيز بيني هاي خاص خودش را دارد. به نظرم اثبات مي كند كه در چنين داستانهايي استاد پي گيري و شكل گيري عصبيت و تنفر و نشان دادن در ادبيات است.

شبانکاره: شما از میان سه اثر صفدری کدامیک را بیشتر می پسندید؟ آیا صفدری داستان نویس را بیشتر می پسندید یا صفدری رمان نویس را؟
خسروی:
صفدري خودش مي داند كه من چقدر عاشق بعضي داستان هاي كوتاهش هستم. كارهايي مثل دورهگذر، پريون، چاقوي دسته قرمز و خيلي كارهاي ديگرش كه اوج هاي درخشاني دارد. البته صفدري يك نمونه كار دارد كه خيلي نزديك به سينماست. آنها هم محاسن خودشان را دارند.
به نظرم بعضي از كارهاي كوتاه صفدري نمونه اي است از داستان كوتاه كه كمتر مشکل دارد تراش خورده و شدت تاثير دارد. اين آرزوي هر نويسنده اي است كه كارش شدت تاثير داشته باشد.
شبانکاره: به مقوله ی "شدت تاثیر" در ادبیات خیلی توجه دارید، تعریف شما از "شدت تاثیر" چیست؟
خسروی:
البته نمي توان براي تاثير آثار هنري يا ادبي بر مخاطب واحدي تعيين كرد، ولي هر چقدر، تاثير يك كار ادبي بر مخاطبي كه با اثر سنخيت داشته باشد ، يعني اثرش بر ذهن خواننده جدي ادبيات بيشتر باشد، حتما شدت تاثيرش بيشتر است.
شبانکاره: به نظر شما تیله ی آبی در روند داستان نویسی صفدری چه جایگاهی می تواند داشته باشد و آیا می توان رابطی بین آثار صفدری تا خلق رمانش باشد؟
خسروی: طبيعتا هر تجربه اي كه نويسنده اي از سر مي گذراند علت آثار بعديش هست، چه مستقيم و چه غير مستقيم .
شبانکاره: به گمان شما چه روایت جدیدی در آثار صفدری(هر سه اثر ایشان) چشم گیرتر است، که شاید ما را بتواند به جهان ِ داستان تشخص یافته ی صفدری نزدیک کند؟ و جهان او را چه گونه
می بینید؟

خسروی: تا يادم نرفته بگويم كه در رمان بزرگش "من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم"، با همه اينكه بسيار دشوار خوان است ، فضا سازي بسيار درخشاني دارد كه در ادبيات امروز كم نظير است به علاوه نثر درخشان و بسيار منعطفش. و اما مشخصه كار ادبي صفدري كه او را از اغلب نويسندگان نسل سوم بزرگ تر جلوه مي دهد ايجاد ادبياتي اعلي است كه مضمونش انسان است، به دور از فيل هوا كردن براي كسب وجاهت ادبي.
خصوصيت كار صفدري اين است كه مقلد هيچ اثري نيست . ادبياتي قائم به ذات دارد كه مصالحش را در جامعه خود پيدا مي كند . نه مثل بعضي از نويسندگان وطني كه في المثل كارهاي ديگران را به نحوي بومي سازي و آداپته مي كنند و اسامي شخصيت هاي فرنگي را به حسن و محمود تغيير مي دهند يا حداكثر فضايي ايراني برايش مهيا مي كنند . شخصيت هاي آثار صفدري ايراني هستند يا اينكه بهتر بگويم ايراني جنوبي هستند ، شما همين فضاي همين رمان ببر را در نظر بگيريد ، شخصيت هايش را ، همه براي ما كه در اين آب و خاك ندگي كرده ايم آشنا هستند ، مضامينش را با دقت در نظر بگيريد ، اين اتفاقات از نحوه زيباشناسي ايراني تغذيه شده اند ، بنظرم ببر شبيه به يك قالي نفيس ايراني است ، با تكرار و حضور ادمهاي يك سانش در مكانها و مناطق مختلف يك جغرافيا . اين آدمها كپي شخصيت هاي رمان هاي ديگران نيستند ، آدمهايي هستند كه صفدري با اين تيپها و شخصيت ها زندگي كرده ، حشر ونشر داشته ، آنها الگوي كارش بوده اند ، صفدري شخصيت هاي داستانهايش را از روي آنها نوشته و داستاني انديشيده كه تنها در اين سرزمين حضور دارند . مقصودم اين است كه كار صفدري از مصالح اينجا تغذيه شده و آنقدر خلاق است كه داستاني بينديشد كه زيباشناسي خاص اين سرزمين را دارد. آن قدر هنر مند است كه بدون منم زدن و لاف محشور بودن با فلان نويسنده فرنگي ، مطرح است . حتا اگر سالها هم ننويسد مطرح است بر عكس ديگراني كه اگر خبر سازي نكنند، سه ماهه فراموش مي شوند . صفدري به معني اخص كلمه نويسنده است . گيرم هوچي نباشد كه نيست، گيرم در عين فروتني بي ادعاست كه البته كارهايش مدعي ادبيات هستند حتا اگر خودش هم مدعي نباشد . ما حصل آنكه او نويسنده ايست كه ادبياتش مقلدانه نيست و نمي توان هيچ گونه ارجاعي براي كارهايش در بيرون از چار چوب فرهنگي ايران جست . تنها ارجاع كار هاي صفدری خودش هست و بس .
شبانکاره: شما در محفل سخن که به نقد و برسی رمان من ببر نیستم ... اختصاص داشت، بحث مخاطب و خواننده را مطرح کردید، و گفتید که خواننده ی بد ممکن است اثر را ضایع کند و در ضمن از فقدان يك طيف مخاطب خوب در جامعه‌ی ادبی نیز صحبت کردید، به گمان شما خواننده ی من ببر نیستم کیست و این اثر چگونه باید مورد خوانش قرار گیرد؟
خسروی:
ظاهراً ما در شرايطي هستيم كه بعضي علاقه مندان ادبيات تنها با نوشتن يك داستان يا حداكثر يك كتاب كه مورد وثوق دوستانشان قرار مي گيرند و با پر و پاگاندهايي، مطبوعات را تسخير مي كنند هستيم. خوشبختانه در اين دوران طيف مخاطبان جوان ادبيات رو به رشد و توسعه هست. والبته مشگلي كه هست با توجه به عدم شناخت كافي از ادبيات داستاني تحت تاثير نقدهاي دوستانه يا مغرضانه قرار مي گيرند و با همين تمهيد، گاهي كتابهاي بدون ارزش ادبي لانسه مي شود و بازار پيدا مي كند و گاهي هم كتابهاي با ارزش بالاي ادبي مهجور مي مانند. به گونه اي از طرف بعضي گروهها، اين ترفندي است تا ذهنيتي براي مخاطبان جوان ادبيات ايجاد شود تا ادبيات جدي كه شدت تاثير ايجاد مي كند، نا خوانده بماند. و نهايتاً طيف خوانندگان رو به رشد جامعه ما یا في المثل با ادبياتي ملودرام وار يا بهتر بگويم آشپز خانه اي مانوس شوند و خود ادبياتي كه سهل الوصول نيست، ولي ايجاد تفكر مي كند را طرد كرده و ناخوانده بگذارند. و جالب است كه بعضي روشنفكران ما و به اصطلاح كارنشناسان ادبي ما ادبيات را يك كالاي تجاري ارزيابي مي كنند و به چنين كتابهايي جايزه مي دهند و آثاري مثل آثار صفدري را نفي مي كنند و آن را فاقد ارزش اعلام مي كنند. يادم است سالي كه اين كتاب در آمده بود يك عده به اصطلاح نا داوران رفتاري با اين نويسنده بزرگ كردند كه به گمانم در تاريخ ادبيات ما خواهد ماند.
شبانکاره: به گمان شما چه چیز باعث می شود وجه تمایزی بین جایزه من ببر نیستم ... با جایزه ی کتاب های دیگر در آن سال قائل شد؟
خسروی: بعضی ها پرسش ها را البته نباید جواب داد و درست هم نیست که کاه کهنه به باد داده شود!
شبانکاره: شما چه پیشنهاداتی یا کلیدهایی داریـد تـا خواننـده ی آثــار صـفـدری بــه خصوص من ببر نیستم... موفق تر یا بهتر بتواند با جهان ذهنی نویسنده و فضای اثر برخورد داشته باشد؟
خسروی:
هم چنان كه مـمـكـن اســت آثــار كلاسيك موسيقي به گوش بعضي گوش خراش بيايد. البته مخاطبي كه كمتر خوانده قادر نيست با چنين كتابهايي ارتباط بر قرار كند. همانطور كه بايد براي درك جنبه هاي زيباشناسيك موسيقي كلاسيك بايد گوشهايي تربيت شده پيدا كرد، براي درك بعضي آثار دشوار خوان، بايد ذهنيتي مانوس با ادبيات آوانگارد بيابيم .
شبانکاره: برخی اعتقاد دارند رمان من ببر ... اثر متفاوتی ست و نوآور. البته خود شما هم در سایت سخن تلویحاً از نوآور بودن اثر سخن گفته اید" توي اين كار نگاهي كه صفدري داشته، روال متعارف و كلاسيك داستاني نيست بلكه صفدري از عناصر ديگر استفاده كرده و يك شكل بديعي ايجاد كرده براي بيان ارتباط ارگانيك داستان. بنابراين ما نمي‌توانيم روند كار صفدري را با معيارهاي كلاسيك بررسي كنيم. چرا كه آن برداشتي كه از آثار كلاسيك هست را در اين كار به اين شكل نمي‌توانيم ببينيم."
شما برای این رمان چه و چگونه ارزش هنری یی قائل اید؟ و بفرمایید مولفه های نو آوری این اثر در چیست با ذکر نمونه؟
خسروی:
كاري كه صفدري كرده پر از خلاقيت است. به نظرم هنوز آن بحث فرا گيري كه بايد راجع به اين كار بشود شروع نشده. اما شك ندارم كه دير يا زود از اين كتاب، قرائتي متناسب با خلاقيتي كه صفدري در آن ايجاد كرده، خواهد شد. به نظرم تسلسل تناسخي مادي، نه آن نحو متافيزيكي كه در خيلي آثار داستاني ما كار شده از جنبه هاي درخشان كار است. حضور و عينيت آدمها همچون قلمه هاي جسماني كه در مقاطع مختلف رمان در مواجهه با مظاهر زندگي همچون عشق ها و دوستي ها و دشمني ها حيات مي يابند، نٌرم داستان هاي كلاسيك را بر هم مي ريزد. برداشت من از كار بزرگ صفدري اين است كه صفدري تبلور وجوه انساني شخصيت هاي اصلي رمانش را در ابعاد زماني ،مكاني با ابعاد تاريخي ، تكثير كرده است . بازي پايان ناپذيري از حضور شخصيت هاي رمان و وجوه متعددشان درامتداد زمان. به گمانم صفدري در اين رمان نويسنده اي بي رحم و بي اعتنا به خواننده بوده كه با نگذاشتن چراغ راهنماهاي مورد نياز در پلاتها و كلاً پهنه اين رمان او را از لذت وافري كه بايد مي برد محروم كرده است.
شبانکاره: شما به چه مولفه ها و ویژگی های دیگر این رمان می توانید اشاره کنید؟
خسروي: من در كار صفدري اشاره می کنم به حجم دادن رفتار آدم‌ها و اشياء در ادبيات. حداقل ما تا به حال اين نوع كاركرد را در ادبيات نداشتيم در آنچه تا به حال خوانده‌ايم. صفدري به لحظات حجم مي‌دهد و حس غريب شخصيت داستاني‌اش را منتقل مي‌كند. من از اين شدت تاثير لذت بردم و اين نمونه‌ها در كتاب زياد است. از طرفي يكي از خصوصيات پست مدرن احياي ارزش‌هاي گذشته است به نحوي، و نويسنده مجاز است كه از تمام امكانات در ادبيات كهن استفاده كند. اين امكان شرايطي را ايجاد مي‌كند كه شما هر مكان و زماني را كه دوست داري انتخاب كني. گرايش پست مدرن در كار صفدري غالب است. او به نوعي اصول روايت كلاسيك را نفي مي‌كند. با يك تفاوت، نگاه مدرن تلخ انديش است ولي صفدري در كارش طنزي شفاف دارد. زير قضيه همه چيز را با يك لحن طنزآميز مي‌گويد. خلق كار پست مدرن نياز به آن ندارد كه نويسنده حتما بخواهد كه اين كار را بكند بلكه نويسنده در شرايطي است كه ادبيات را اينگونه انديشه مي‌كند. وجه چشمگير اين كتاب زبان صفدري است به گمانم صفدري يكي از درخشان ترين نثرهاي دوران ما را در ظرف لحن خاص خودش ايجاد كرده است.
شبانکاره: شما در عین حال که به ایرانی بودن رمان صفدری اشاره می کنید و حتا آن را به قالی نفیس ایرانی تشبیه نمودید، از سویی دیگر شما و برخی دیگر این اثر صفدری را به پست مدرنیسم منسوب می کنند، ارزیابی شما از پست مدرن بودن من ببر نیستم ... چیست و آیا تناقضی بین پست مدرن بودن و ایرانی بودن وجود ندارد؟
خسروی:
خدمتتان عرض كردم چنانكه كسي اهل خواندن مباحث پست مدرن باشد ، بخوبي مي داند كه پست مدرن بودن و ايراني بودن يك اثر منافاتي ندارد . اتفاقا در وضعيت پست مدرن ، معمولا در تركيب هنر پست مدرن از معماري گرفته تا موسيقي و ادبيات، جنبه هايي از زيبايي هاي سنت كه همچنان كار آيي شان را حفظ كرده اند،استفاده مي شود وبه اثر پست مدرن غنا مي بخشد، اساسا در وضعيت پست مدرن بر عكس وضعيت مدرن گذشته نفي نمي شود ، نوعي زيبايي از تركيب جنبه هاي زيباشناسيك كه در تاريخ انسان بوجود آمده و همچنان مقبوليت خود را حفظ كرده اند، استفاده مي شود. چرا نه باید پست مدرنیسم ایرانی داشته باشیم؟ بالاخره مشخصات آثار هنري و ادبي به گونه اي طبقه بندي مي شود . اتفاقا سنت گراياني كه اشرافي بر مباحث پست مدرن ندارند از اين عبارت مي ترسند، در حالي كه در وضعيت پست مدرن، استفاده از جنبه هايي از سنت كه كار آيي شان را حفظ كرده اند، در ايجاد فرم اثر پست مدرن استفاده مي شود، براي اين كه بهتر اين حرف را جا انداخته باشم از آنجا كه في المثل در معماري بحث عيني تر است، معمار پست مدرن في المثل مي آيد در فرمي تازه از تلفيق شكل ستونهاي رومي، و سقف هاي گوتيك و شكل پنجره هاي معماري اسلامي وشكل ايوانهاي خانه هاي چيني ، فرماسيون جديدي در معماري خلق مي كند . يا در موسيقي پست مدرن ، تركيبي از ملودي هاي آفريقايي و هندي و اروپايي با سازهاي بومي هر منطقه ايجاد مي كند ، و به نوعي هارموني حاصل از تركيب ملوديهاي بومي هر منطقه ، موسيقي جديدي پديد مي آورد.
شبانکاره: به گمان شما ضررورت خلق یا نوشتن من ببر نیستم از سوی نویسنده چه چیزهایی بوده که می خواسته بیان دارد با توجه به اینکه بتوان از این به عنوان دستاوردی از میراث فرهنگی و ادبی صفدری فرهنگ و ادبیات داستانی ما بهره مند شود؟
خسروی: به نظرم نويسندگان واقعي، البته نه تكنسين هاي ادبي در پي اين نيستند كه في المثل در اين كار بايستي به دليل فلان علت فلان كار را بكنند. براي صفدري كه يك نويسنده واقعي است، مهمترين دليل نوشتنش كشف است. ممكن است صفدري دلايلي براي نوشتن اين رمان بياورد كه به گمانم در شرايط بعد از نوشتن هر نويسنده كاملاً تغيير نقش مي دهد و خود به سلك خوانندگانش در مي آيد. دقيقا مثل اين است كه كسي خوابي ببيند و ازش پرسيده شود، هدفت از ديدن اين خواب چه بوده وچرا ديده اي، كه هر پاسخي بدهد منطبق با واقع نيست. من در جايي گفته ام كه نوشتن وجوه تشابه زيادي با خواب ديدن دارد. منتهي نويسنده و كلاً هنرمند اين خصوصيت را دارد كه در بيداري خواب ببيند و البته خودش هم تعبيرش را نمي داند. يعني اگر كسي داستاني را با هدف جا انداختن حرفي بنويسد، همان صنعت مي شود. همان ادبيات ايده ئولوژيك مي شود كه مثل غول ادبيات سوسياليستي "شلخوف" به قصد جا انداختن ماركسيسم لنينيسم زمين هاي نو آباد
را نوشت. حداكثرش مي شود يك نسخه خوب كه بدرد يك دوران خاص مي خورد و بعد از آن از اعتبار ساقط مي شود. به نظرم صفدري در كاري مثل من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم در پي كشف از طريق نوشتن و خلق زيبايي بوده، و خيلي خوب هم به اين موضوع واقف است كه خلق زيبايي خود ايجاد معنا مي كند. زيرا كه زيبايي با هر تعريفي معنا دار است .
شبانکاره: به گمان شما ردپا یا میراث فرهنگی و ادبی کدام یک از نویسندگان ایرانی را می توان در آثار صفدری دید؟ و خروجی و بازتاب این تاثیرپذیری در کارهای صفدری چگونه است؟
خسروی: تاثير و تاثر يك اصل است. طبعاً صفدري تحت تاثير كارهايي كه خوانده نويسنده شده است. نه او، كه هر نويسنده اي در هر دوران، تحت تاثير خوانده هايش قرار مي گيرد. ولي نويسندگان واقعي مثل صفدري مثل زنبور عسل بر گل هاي متعددي نشسته اند و تغذيه كرده اند. منتهي در نهايت، توليد خود را با خصوصيات خود در مي آميزند كه آن اثر هويتي از جنس خود نويسنده ايجاد مي كند. به نظرم اگر موضوع تاثير نبود هنرمندان دوران ما بايد همان هنر دوره غار نشيني را ايجاد مي كردند .

هیچ نظری موجود نیست: