۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

نوروز مبارک

نوروز مبارک باد
آید بهار و پیرهن ِ بیشه نو شود
نو تر برآوَرد گٌل اگر ریشه نو شود
زیباست روی کاکٌل ِ سبزت کلاه ِ نو
زیباتر آن که در سرت اندیشه نو شود
ما را غم ِ کهن به مِی ِ کهنه بسپرید
برش حال ِ ما چه سود اگر شیشه نو شود
"شبدیز"رام "خسرو" و "شیرین" به کام ِ او
بر فرق ِ ما- چه فرق- اگر تیشه نو شود
خون می خوریم و ناز ِ تو را می کشیم
بازسودا همان کنیم اگر پیشه نو شود

شعری از زنده یاد"منوچهر آتشی"(سورنا)
مقاومت آفرینش و خلاقیت است."ژیل دلوز"

۵ نظر:

سارا بهرام زاده گفت...

بهار آشتی دیرینه ای ست از درد کهن و رنگ و مرگ.... و عشق درد می آورد و بلوغ سبز...
روزهاتان سبز و بهاری آقاي شبانكاره شاد باشید.

مریم تنگستانی گفت...

سلام.. با داستان بی سایه ها روزم به ملاقات متهم ردیف اول بیا..

مفتاحی گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
مينا اكبري گفت...

خيلي جالبه. بهار و نوروز براي من هميشه يادآور همين شعر زيباست. منم اميدوارم كه روزي انديشه نو شود وگرنه
بر فرق ِ ما- چه فرق- اگر تیشه نو شود

mouse گفت...

سال نو مبارک. دارم شعر سکوت بیژن جلالی رو می خونم و لذت می برم . مرسی از معرفی